ژیناژینا، تا این لحظه: 12 سال و 11 ماه و 3 روز سن داره

ژینای مامان

انشتین کوچولو

سلام، من و بابا مثل همه مامان و بابا های دیگه دوست داریم که ژینای مامان مثل یکی از معانی اسمش دختر با هوش و با استعدادی بشه و چون شنیده بودم که اگر می خواهید نی نی هاتون با کتاب و علم مانوس بشن از همین نوزادی و حتی قبل از تولد باید شروع کنید، واسه همین برای ژینا به جز اسباب بازی، کلی کتاب داستان و شعر و DVD و CD های آموزشی تهیه کردم. از جمله کتاب هایی که برای ژینا خریدم، سری کتابهای "حسنی نگو یه دسته گل" که البته این یکی رو مثل بقیه بچه ها از همه بیشتر دوست داره و وقتی براش می خونم با دقت گوش می کنه و به عکس هاش نگاه می کنه، سری کتابهای "نی نی تو بهترینی" که عاشقشونه، کتابهای عروسکی و صوتی "حیوانات خانگی و حیوانات جنگل" که هنوز خیلی بر...
29 آبان 1390

لباس سایز یک

سلام، این هم دو تا از عکس های جدید ژینای مامان تو این عکس ها خانم نانازی مامان برای اولین بار لباس توخونگی های سایز یک اش رو پوشیده و واسه اومدن دایی جونش خوش تیپ کرده    یادش به خیر موقع خرید سیسمونی مامانم لباس های سایز صفر رو نگاه می کرد و می گفت بابا اینها خیلی کوچیکه کلا آیا یک ماه هم بشه ازشون استفاده کرد یا نه، زیاد نگیریم همین 5 تا 6 تیکه بسه. خوب شد بیشتر گرفتیم چون تا همین الان هم قابل استفاده هستند. تازه خبر نداشتیم که بعد از به دنیا اومدن فینقیل خانم با وجود یه کمد پر از لباس، باید بریم دنبال لباس Tiny Baby یعنی نی نی های فینقیلی بگردیم قربونش برم گلمه ...
26 آبان 1390

دایره لغات (آواهای) ژینای مامان

ژینا وقتی سرحال باشه با مامان و بابا حرف میزنه یعنی چشم به چشم مامان و بابا می دوزه و چشم هاشو به قول من پرانتزی می کنه یعنی حالت خندان به خودش میگیره و این صداها رو در میاره : ایکه هَی اَقه تيس اَی خو خو خو هو هو هو هو و البته جیغ بنفش و خنده های دلبری  الهی قربونش بشم ...
25 آبان 1390

نی نی شیر نمی خورد

ژینای مامان یه سه هفته ای زودتر از زمان واقعی به دنیا اومد. حکایتی که واسه اکثر کسانی که ما می شناختیم و نمی شناختیم اتفاق افتاد و طفلک نی نی هاشون چند مدت تو دستگاه خوابیدند. البته خدا خیلی به ما رحم کرد و با این اینکه ژینا زود بدنیا اومده بود نیازی به موندن تو دستگاه و اینها نشد فقط بچه ام کم وزن بود یعنی 2500 گرم من انتظار بچه خیلی توپولی نداشتم و فقط بچه سالم از خدا خواسته بودم اما می گفتم حداقل 3 کیلو می شه دیگه ! البته اگر سر موعد درست به دنیا می اومد احتمالا 3 یا 3 به بالا می شد ولی خوب هر چی صلاح هست همون پیش می آد. بماند ... من و شوهرم تمام سعی و تلاشمون رو بکار گرفتیم که نی نی خوب شیر بخوره و جبران فینقلی بودنش رو زودتر بکنه....
25 آبان 1390

عید سعید غدیر مبارک

سلام، پریروز داشتم برنامه به خانه برمی گردیم رو نگاه می کردم و مجری برنامه - فکر می کنم خانم راد بود - داشت پیشاپیش عید رو تبریک می گفت و از عیدی گرفتن از سادات و این مسائل صحبت می کرد که یه دفعه منو یاد نذری که پارسال وقتی برای ژینا باردار بودم کرده بودم انداخت. اینکه گفتم ان شاا... خدا به ما یه نی نی سالم بده و من برای سیدهایی که امسال قبل از عید بهم عیدی دادن، سال دیگه هدیه بگیرم و تعیین هم کردم که اگر آقا بودند پارچه پیراهنی و اگر خانم، پارچه چادری خلاصه پارسال سه نفر از همکارهای آقای سادات قبل از عید به من عیدی داده بودند و الوعده وفا. زودی به شوهرم که هنوز سرکار بود زنگ زدم و ماجرا رو گفتم و گفتم زودتر بیا خونه که ژینا رو نگه دار...
24 آبان 1390

کلام اول

سلام، این اولین پست برای ثبت خاطرات ژینای مامان هست از این به بعد سعی می کنم اتفاقاتی که هر روز می افته رو بنویسم و البته خاطراتی رو که از روز بدنیا اومدنش یعنی ١٥ خرداد ٩٠ تا حالا دارم امروز اولین قاشق غذا کمکی که یک قاشق چایخوری لعاب برنج بود رو به عسلم دادم. وای که چه لذتی داره واسه نی نی جیگری غذا کمکی درست کنی ...
21 آبان 1390
1